دم از بازی حکـــــــم میزنی ... !
دم از حکــم دل میزنی
پس به زبان " قمــــــــــار " برایت میگویم !
... قمـــار زندگی را به کسی باختم که " تک " " دل " را با " خشـــت " برید
جریمه اش " یک عمر"" حســــرت" شد!
... باخت ِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!
"دل" را باید " بُــر" زد
ایـטּ روزها غرق سـڪوتم...
سـڪوتے برگرفتـﮧ از تنهایے...
سـڪوتے ڪـﮧ בر پشت فریاבهاے بے صـבایم است
בلگیرم از פֿـوבم ، از سـڪوتے ڪـﮧ نمیشڪنـב...
از لبانے ڪـﮧ نمے פֿـنـבنـב ، و از چشمانے ڪـﮧ بے روح شـבه انـב...
ایـטּ روزها آسماלּ פֿـاڪسترے است...
بــوي پــاييـز ميـــ ــدهد
تابستانِ اينروزهــا ؛
گويـا كه شـــ ــ ــهريـــور عــــاشــق شده است!
تو
نه مهتاب
و
نه خورشیدی
و
نه دریائی
تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی...
همهی آنهایی که مرا میشناسند
میدانند چه آدم حسودی هستم ؛
و همهی آنهایی که تو را میشناسند ...
لعنت به هم
ه آنهایی که تو را میشناسند !
امروز خاطراتت را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد ...
تعداد صفحات : 3
وبلاگی از سر بالایی ها و سقوط های زندگی